نام سلسله | نام مؤسس | مرکز حکومت |
مادها | دیااکو | هگمتانه یا اکباتان |
هخامنشیان | کوروش | پاسارگاد تخت جمشید |
اشکانیان | ارشک | دامغان و تیسفون |
ساسانیان | اردشیر بابکان | استخر و تیسفون |
طاهریان | طاهرذوالیمینین | مرو و نیشابور |
صفاریان | یعقوب لیث صفاری | زرنج |
سامانیان | امیراسماعیل | بخارا |
آل بویه | پسران بویه | شیراز |
غزنویان | سبکتکین | غزنین و لاهور |
سلجوقیان | طغرل | همدان و اصفهان |
خوارزمشاهیان | نوشتکین غرجه | گرگانج |
ایلخانان مغول | هولاکوخان | تبریز و مراغه |
سربداران | عبدالرزاق باشتینی | سبزوار |
تیموریان | امیرتیمورگورکانی | هرات و سمرقند |
آق قویونلو | امیرحسین بیک | تبریز |
صفویه | شاه اسماعیل اول | قزوین و اصفهان |
افشاریه | نادر | مشهد |
زندیه | کریم خان | شیراز |
قاجاریه | آقامحمدخان | تهران |
پهلوی | رضاخان | تهران |
تاریخ پژوهش در رخدادها و کارهای آدمی در گذشتهاست. هرچند غالباً این رشتهٔ مطالعاتی را در زیرگروهی از علوم انسانی یا علوم اجتماعی قرار دادهاند، با اینحال میتوان آن را به عنوان پلی بین این دو شاخه تلقی کرد؛ زیرا روشهای مطالعاتی مختلف آن از هر دو شاخه وام گرفته شدهاند. تاریخ به عنوان یک رشتهٔ مطالعاتی دارای شاخهها و گرایشهای جانبی زیادی است که از آن میان میتوان به تاریخشماری، تاریخنگاری، تبارشناسی، خط نگاری تاریخی(کتابت شناسی)و cliometrics اشاره کرد.
موّرخین از گذشته کوشیدهاند تا پرسشهای تاریخی را با پژوهش در اسناد نوشتاری پاسخ گویند. با اینحال پژوهشهای تاریخی تنها به این منبعها محدود نمیشوند. به طور کلی منبعهای دانش تاریخی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: نوشتهها، گفتهها، بقایای مادی. تاریخنگاران برای کار خود از هر سه استفاده میکنند.
موّرخان غالباً به اهمیت نوشتههای تاریخی اشاره میکنند. این تأکید باعث ایجاد اصطلاح پیش از تاریخ شده که به دورانی که هنوز خط ساخته نشده بود اشاره میکند. تقسیم تاریخ به شکل پیش از تاریخ و پس از تاریخ بستگی زیادی به موضوع مورد مطالعه دارد زیرا خط در هر جای دنیا در زمان خاصی پدید آمدهاست.
توجه به گذشتهٔ انسان به طور طبیعی باعث تقیسم زمان به تکههای قابل اداره شدهاست. راههای زیادی برای تقسیم گذشته وجود دارد که از این میان میتوان به تقسیمهای تاریخشماری، فرهنگی و موضوعی اشاره کرد. این سه گونهٔ تقسیمبندی انحصاری نیستند و غالباً میتوان موارد تداخل را بین آنها مشاهده کرد. تمرکز روی مکان، زمان یا موضوعی خاص بین موّرخان امری عادی است و باعث تخصصگرایی در تاریخنگاری میشود. تاریخ برای دیگران، به شکل اصطلاحی کلی به معنای مطالعهٔ هر چیز دربارهٔ انسانهای پیشین در آمدهاست اما به تازگی حتی این محدوده هم توسط رشتههایی چون تاریخ بزرگ به چالش کشیده میشود. از روزگاران گذشته تاریخ را با هدفهای عملی یا نظری میخواندند اما امروزه آن را جهت کنجکاوی فکری هم مطالعه میکنند.
متغیرهای تاریخ
تاریخ تابعی از متغیرهای گوناگون است که انسان فقط در برخی از آنها نقش دارد. زمینشناسی و جغرافیا از متغیرهای اساسی تاریخ هستند. ضرباهنگ زایش و فرسایش کوهها، پیشروی متقابل دریا و خشکی، طغیان و تغییر مسیر رودها، میزان بارش نزولات جوی و سایر عوامل طبیعی، بر تاریخ اثرگذار هستند. عوامل انسانی مانند جمعیت، مهاجرت، فنآوری و حتی نژاد اثر چشمگیری بر روند فرآیندهای تاریخی دارند. در شرایط طبیعی تقریبا برابر (مانند مصر و آمریکای شمالی)، نژادهای بشری، تمدنهای بسیار متفاوتی ایجاد کردهاند.
واژهٔ تاریخ
(ع مص، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی بلحاظ نسبت بعد مدت امر قدیم مشهور اول ... (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سیوطی در المزهر بنقل از مجمل ِ ابن فارس آرد: تاریخ کلمه ٔ معرب است . جوالیقی در المعرب گوید: گویند «تاریخ » که مردم بدان وقایع را نگارند عربی محض نیست بلکه مسلمانان آنرا از اهل کتاب گرفته اند. تاریخ مسلمانان از سال هجرت شروع شد و در زمان خلافت عمر ثابت گردید و از آن پس تاکنون صورت تاریخی بخود گرفته است . بعضی گفته اند کلمه ٔ مذکور عربی است ۞ و از لغت «ارخ » بفتح همزه و کسر آن بمعنی بچه گاو وحشی اشتقاق یافته است، اگر مؤنث باشد بنابراین وجه مناسبت تاریخ با این معنی آنست که مانند تولد بچه حادثه ای پدید می آید. و باهلی برای مردی که در بصره بود چنین انشاد کرد: لیت لی فی الخمیس خمسین عیناً کلها حول َ مسجد الأشیاخ ِ مسجد لاتزال تهوی الیه أم ّأرْخ ِ قناعها متراخی ...
فلسفهٔ تاریخ
اصطلاح فلسفه تاریخ، در قرن هیجدهم میلادی، توسط ولتر وضع شد. منظور وی از این اصطلاح، چیزی بیش از تاریخ انتقادی و علمی نبود؛ یعنی نوعی از تفکر تاریخی که در آن، مورخ به جای تکرار داستانهایی که در کتب کهن مییابد، خود به بازسازی آنچه واقع شده میپردازد. این نام توسط هگل و نویسندگانی دیگر، در پایان قرن هیجدهم به کار رفت، ولی آنها معنای کاملاً متفاوتی از این اصطلاح اراده کردند و آن را به معنای تاریخ کلی یا جهانی به کار بردند. سوّمین کاربرد این اصطلاح را در نوشتههای برخی از پوزیتویستهای قرن نوزدهم مییابیم. از نظر آنها وظیفه فلسفه تاریخ، کشف قوانین عامی بود که بر روند رویدادهایی که مورخ به شرح و نقل آنها میپردازد، حاکم است. وظایفی که ولتر و هگل بر عهده فلسفه تاریخ مینهادند، به وسیله تاریخ نیز قابل انجام بود ولی پوزیتویستها تلاش کردند تا از این طریق، تاریخ را نه فلسفه بلکه علمی تجربی قلمداد کنند. در هر یک از ین موارد کاربرد فلسفه تاریخ مفهوم خاصی از فلسفه مد نظر بود. متفکران اروپایی که از طبیعت ناامید شده بودند به پژوهش درباره تاریخ روی آوردند. زیرا تاریخ را هرچند آکنده از وقایع فهم ناپذیر و رازهای ناگشودنی می نمود بیشتر از طبیعت به خواست و آرزوی انسان وابسته می دیدند. حتی با پذیرفتن سیر تاریخ بشر در جهت خردمندانگی بیشتر او درباره پایندگی این پیشرفت تردید وجود دارد. پیشنهاد میشود در همین رابطه به کتاب فلسفه تاریخ استاد ویل دورانت، و دکتر علی شریعتی رجوع شود.
آفریقا-اوراسیا یا به طور خاص آسیا شمرده میشود و در بعضی موارد جزئی از آفریقای شمالی را در برمیگیرد. این ناحیه گروههای فرهنگی و نژادی گوناگونی از قبیل فرهنگهای ایرانی، عربی، بربرها، ترکی، کردی، اسرائیلی و آسوری را در خود جای دادهاست. زبانهای اصلی این منطقه عبارت است از فارسی، عربی، ترکی، کردی، عبری و آسوری.
بسیاری از تعریفهای «خاورمیانه» - چه در کتابهای مرجع و چه در اصطلاح عامیانه - آن را ناحیهای در جنوب غربی آسیا و دربرگیرندهٔ کشورهای بین ایران و مصر معرفی میکنند. با اینکه بخش بیشتر کشور مصر (به جز صحرای سینا) در آفریقای شمالی واقع شده ولی آن را جزو «خاور میانه» میدانند. کشورهای شمال آفریقا از قبیل لیبی، تونس و مراکش بر خلاف خاورمیانه، در رسانههای عمومی کشورهای آفریقای شمالی خوانده میشوند.
تاریخ
خاورمیانه از نخستین خاستگاههای تمدن جهان بودهاست. بسیاری از باورها و آیینهای جهان از اینجا برخاستهاند، نخستین یافتههای آدمی در اینجا بوده، و نخستین قانونهای جهان در اینجا نوشته شدهاست.
خاورمیانه از میانه قرن بیستم، مرکز توجه جهانی و شاید حساسترین منطقه جهان از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بودهاست. این منطقه دارای بزرگترین منابع نفت و مکان کشمکشهای دراز مدت اعراب و اسرائیل است. خاورمیانه زادگاه ادیان مهمی چون دین زرتشتی، یهودیت، مسیحیت و اسلام است.
تمدن عیلام
نقشهای از سرزمین ایلام باستان (قرمز) و نواحی همسایه آن. خلیج فارس در عصر برنز گسترش بیشتری رو به شمال غربی داشت.
عیلامیها یا ایلامیان یکی از اقوام سرزمین ایران بودند که از ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد تا ۶۴۰ پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات ایران فرمانروایی میکردند.(تاریخ مکتوب موجود از ۳۲۰۰ پیش از میلاد است.تمدن عیلام یکی از قدیمیترین و نخستین تمدنهای جهان است. بر اساس بخشبندی جغرافیایی امروز، عیلام باستان سرزمینهای خوزستان، فارس، ایلام و بخشهایی از استانهای بوشهر، استان کرمان، لرستان و کردستان را شامل میشد.
نام
بینالنهرین، سومر، اکد، آشور، بابل |
امپراتوریها / شهرها |
زبان |
نام اين قوم _ هالتامتی (Haltamti) و بعد آتامتی (Atamti) بود كه اكديان آن را عيلام تلفظ می كرده و در كتابِ مقدس يهوديان نيز به همين شكل آورده شده است. اين كلمه به معنای "كوهستانی" است، كه به محل سكونتِ اين مردمان در دامنه های زاگرس اشاره دارد.
نام دو استان در ايران امروز برگرفته از نام آنان است. علاوه بر استان ايلام، نام خوزستان نيز از كلمه Ūvja آمده كه مطابق كتيبه نقش رستم[۱] و كتيبه های داریوش در تخت جمشيد و شوش[۲]، به معنای عيلام بوده و بنا به گفته ايرج افشار در "نگاهی به خوزستان: مجموعه ای از اوضاع تاريخی، جغرافيايی، اجتماعی و اقتصادی منطقه" در یونانی Uxi تلفظ ميشده.[۳] و اگر قول ژول آپِر را بپذيريم در عيلامی Xus يا Khuz بوده است. سِر هنری راولينسون نيز تلفظ پهلوی Ūvja را Hobui دانسته كه ريشه نام اهواز و خوزستان است. اين لفظ از حاجوستان و هبوجستان استخراج شده كه در "مجمع التواريخ و القصص" (ابتدای قرن ششم هجری) در اشاره به خوزستان آمده است.
زبان عیلامی با هیچیک از زبانهای سامی و هندواروپايی ارتباط نداشته و زبانی منفرد بهحساب میآيد. برخی از پژوهشگران این زبان را با زبان دراویدی در هند همخانواده می دانند.[۴] [۵]
زبانِ عيلامی، جایگاه خود را پس از ورود اقوام آریائی نیز حفظ كرد و زبان دوم نوشتاری حكومتِ ايران در دورانِ هخامنشی بود.[۶] [۷] در بيشتر سنگ نوشته های عصرِ هخامنشی ترجمه عيلامی و بابلی (زبان بين المللی آن روزگار) نوشته ها نيز آمده است.
ابن نديم صاحب "الفهرست" در نقل قولی از المقنع (عبدالله ابن المقفع) زبان های ايرانی را "پهلوی، دری، خوزی، پارسی و سريانی" می شمارد كه گواهیست بر حضور زبان عيلامی (خوزی) تا اوايل دوران اسلامی.
عیلامیان نه آریایی بودند و نه سامی. برخی از پژوهشگران ایلامیان را با دراویدیان هند همخانواده می دانند.[۸] [۹]
عیلامیها در برخی ادوار تاریخی تحت نفوذ دولت سومری بینالنهرین بودند. ولی در سال ۲۲۸۰ پیش از میلاد عیلامیان که در اوج قدرت خود بودند، اور پایتخت سومریان را اشغال و غارت و رب النوع آن را به اسارت بردند. سومر مستعمره و خراج گذار عیلام شد و نهایتا در ۲۱۱۵ ق.م در عصر فرمانروایی ریم سین دولت مشترک سومری – اکدی را به طوری نابود کردند که ملت سومر هیچگاه نتوانست از خرابههای تاریخ سر برآورد. مشیرالدوله پیرنیا در این مورد مینویسد:
«دِمورگان و سایر نویسندگان فرانسوی بهاین عقیدهاند که غلبه عیلامیها بر سومریها و مردمان بنی سام نتایج تاریخی زیادی دربر داشته، توضیح اینکه عیلامیها بقدری با خشونت و بقسمی وحشیانه با ملل مغلوبه رفتار کردهاند، که آنها از ترس جان از مساکن و اوطان خود فرار کرده، هرکدام بطرفی رفتهاند. بنابراین عقیده دارند مردمی که در رأس خلیج پارس و بحرین سکنی داشتند، بطرف شامات رفته و شهرهای فینیقی را تأسیس کرده در تجارت و دریانوردی معروف شدند، گروهی که ربّ النوع آسور را پرستش میکردند، بطرف قسمت وسطای رود دجله و کوهستانهای مجاور آن رفته شالوده دولت آسور را نهادند. مهاجرت ابراهیم با طایفه خود به فلسطین و بالاخره هجوم هیکسوس هایِ سامی نژاد بمصر و تأسیس سلسلهای از فراعنه در آن مملکت نیز از نتائج غلبه عیلامیها بر ملل سامی نژاد بود. اما کینگ باین عقیدهاست، که غلبه عیلامیها در ممالک غربی دوام نیافته، زیرا عیلامیها، چون استعداد اداره کردن مملکتی را نداشتند و غلبه آنها بیشتر به تاخت و تاز شبیه بود، نتوانستند ممالک مسخره را حفظ کنند.» [۱۰]
left تصوير يک زن عيلامی
پادشاهی عیلام در اوج قدرت خود توانستهبود حتی بر بخشهای مهمی از میانرودان (بین النهرین) هم تسلط یابد، اما محدوده قدرت مرکزی عیلام شامل سراسر سرزمین ایران نمیشده است. این پادشاهی اتحادی بوده كه ایلات و طوایف منطقه را دربر میگرفته، اما چنین اتحادی لزوماً به معنی امپراتوری نیست. هرگاه عیلامیان قدرت داشتند، نقشی مهمی در درگیریهای سیاسی میانرودان ایفا كرده و حتی بر بخشهایی از آن سرزمین ولو در زمان کوتاهی فرمان راندهاند. آنها در حدود سال ۱۹۰۰ پیش ازمیلاد بینالنهرین را به تصرف خود درآوردند و حکومت سومری را برای همیشه از صحنه تاریخ حذف كردند. اما بهطور كلی بیشتر تحت نفوذ و خراجگذار اقوام سامی و سومری بینالنهرین بودند.
پروفسور گيرشمن و بسیاری از تاریخدانان دیگر محل كنونی شهر مسجد سليمان را پایتخت هخامنشیان میدانند.[۱۱]
آثار تمدنی عیلامیان که در انشان و در شوش یافته شده حاکی از تمدن شهری قابل توجه در آن دوران بوده است. تمدن ایلامیان از راه دريایی و بلوچستان با تمدن پیرامون رود سند در هند و از راه شوش
نظرات شما عزیزان: